بسم الله الرحمن الرحیم
نقش تمدن اسلامی در رشد و تولید علوم
تحقیق و نگارش: څېړندوی دکتور نورالله کوثر
مقدمه
الحمد لله رب العلمین و الصلوة و السلام علی رسول الله محمد و علی آله و أصحابه أجمعین.
بدون تردید مسلمین در طول چند قرن، آن چنان در علوم، صنایع، فلسفه، حقوق، اخلاق، سیاست، اقتصاد و نظامات اجتماعی پیشرفت نمودند كه حتی به اقرار دانشمندان غربی تمدن كنونی اروپا و غرب، بیش از هر چیز دیگر از آن مایه گرفته است.
ظهور و رشد سریع فرهنگ و تمدن اسلامی یكی از حوادث بسیار مهم تاریخ بشری است كه ذهن مورخان و تمدن شناسان بزرگی را به خود جلب كرده است.
در روزگار تيره اي که اروپا و اعراب در توحش زندگي ميکردند انوار تابناک اسلام با اعلام برابري و مساوات، دانشپژوهي و حقيقتجويي بر سرتاسر جهان پرتو افکند. مسلمانان صدر اسلام با حضور قلب به دنبال علم و صنعت و آموزش و هنر بودند، اما کسي از اين سخن نگفت که چگونه اروپا به شاگردي مکتب آنان در آمد. آن هم شاگرداني که در ابتدا بي سوادي خود را مايه مباهات خود ميدانستند و حتي بي سوادي، يکي از بزرگترين افتخارات درباريان اروپا شمرده ميشد. در اروپا نه فقط افراد عادي ميل به تحصيل نداشتند، بلکه اشراف هم مايل به تحصيل نبودند. در فرانسه و بلژيک يک اصيل زاده با سواد مورد نفرت هم قطارانش قرار مي گرفت و نجباي ديگر او را با نظر تحقير مينگريستند و در انگلستان هيچيک از اشراف سواد نداشتند. در چنين اوضاعي در صدر اسلام حلقههاي آموزش در مساجد تشکيل مي شد و زن و مرد پا به پاي هم به علمآموزي و دانش اندوزي ميپرداختند و آموزش بخشي از زندگي عادي و روزمره مردم بود. از همان ابتدا آموزش هدفمند بود و برنامه، روش، منابع، ساختار و سازمان کاملاً مشخصي داشت و همه چيز و همه کار بهطور منظم انجام مي شد. به واسطه اين سازماندهي اسلام کانون تمدن شد و به اقصي نقاط جهان از جمله اروپاي فاقد تمدن گسترش پيدا کرد.
شاهكار مسلمان ها تنها در كشورگشایی و گسترش قلمرو نبوده ، بلكه در این است كه جنبش و تحولی در جهان پدید آوردند ، وتمدن عظیم و باشكوهی را بنا نهادند كه قرنها بشر از فیض وجود آن، بهره مند شده و تاریخ تمدن به وجود آن افتخار میكند. [1]
جُنب و جوشی كه اندرزها و آموزشهای اسلامی در مرد و زن، برای آموختن، برانگیخت نخستین انگیزه در جنبش فرهنگی و نوزایی دانش و هنر در سراسر جهان اسلام بوده است. آن هم گرامی داشت و ارجی كه قرآن بزرگ برای دانش و دانشمندان، بیآنكه آنان را در چهارچوب رشته یا شاخهای معیّن به تنگنا كشاند، به روشنی فرّار و نهاده است و آن هم شكوه و ارزش و پاداشی است كه احادیث پیامبر پاكاندیش و اندرزها و سفارشهای پیشوایان پاك باختهء اسلام به دانش پژوهی و پویندگان راهِ آگاهی دادهاند، نخستین اخگرهایی بودهاند كه در راه افروزش مشعل تمدنی بزرگ و گسترده كارگر افتادهاند. تمدنی كه از راه بازرگانی و مبادلات فرهنگی و ترجمه كتب اسلامی و جنگهای صلیبی و … به اروپا راه یافت و مردم آن سامان را در طریق تمدن وارد كرد.
به همین علت اگر ما علم را به معنی دانش و آگاهی و شناخت هستیها و در مقوله جنبش نرمافزاری رسیدن به اوج دانایی بدانیم مسلمانان در قرون وسطی از چنین جایگاه رفیعی برخوردار بودند. لازمه تولید علم از سویی داشتن روحیه، انضباط و انگیزه و برخورداری از ارتباط، دانش فنی و ابتكار و نوآوری از سوی دیگر میباشد. تمدن و فرهنگ اسلامی با چنین پشتوانهای توانست نقش ممتاز در خروج جهان از بُنبَست جهل و تاریكی قرون وسطی و رسیدن به رنسانس و انقلاب علمی و ادبی و فرهنگی ایفا كند و به عبارت صحیح تر جهان غرب در تمدن امروز خود وامدار جهان اسلام و تمدن و فرهنگ اسلامی است و این نكتهای است كه اكثر نویسندگان غربی خود به آن اذعان و اعتراف دارند
بخش نخست
أ- نقش تمدن اسلامی در رشد و بالندگی علوم
روح دانش پروری و فرهنگ دوستی اسلام و نیازمندی به درك صحیح مبادی اعتقادی و حقوقی و اخلاقی آن كه روی یك سلسله نكات باریك و دقیق استوار بوده، باعث گردید از همان آغاز اسلام مسلمانها درصدد توسعه فرهنگ و پیشرفت تمدن انسانی برآمده دایره آموزش و پرورش را گسترش دهند.
گرچه مسلمان ها تا اوائل قرن دوم بر اثر اشتغال به فتوحات و مسائل ناشی از آن، آنطور كه انتظار می رفت، فرصت پیدا نكردند علوم اسلامی را تدوین و تكمیل نموده و اشاعه دهند ولی كمكم كه آرامش نسبی و رفاه اقتصادی بر كشور پهناور اسلامی آن روز، حكم فرما گردید، مردم فرصت و امكانات بیشتری پیدا كردند تا كوششهای بی دریغ و خستگی ناپذیری را در راه پیشرفت دانش و فرهنگ آغاز كنند طولی نكشید كه سیل دانش مسلمین، سراسر دنیای اسلام را كه شامل تمام ممالك آفریقائیِ ساحل مدیترانه ، اسپانیا و كشورهای آسیائی تا هند بود، فرا گرفت و اكثریت مسلمین قدرت خواندن و نوشتن را پیدا كردند «ژزف ماككاپ» درباره پیشرفت فرهنگی و علمی مردم این زمان مینویسد : «حتی پستترین طبقات مردم، تشنه خواندن كتاب بودند كارگران به غذای كم و جامه ژنده قناعت میكردند، برای آنكه بتوانند، تا آخرین شاهی خود را كتاب، خریداری نمایند»[2]
البته نباید فراموش كرد كه پارهای از خلفا و امراء در این نهضت فرهنگی، سهم به سزائی داشتند، ترغیب و تشویق های آنان و فراهم نمودن وسائل تحصیل از طرف آنها بود كه بنا به نوشته «جرجی زیدان» سبب شد روز به روز، مؤلف و كتاب، در قلمرو اسلام، فزونی یابد و دایرة تحقیق وسعت پیدا كند و در سراسر قلمرو حكومت اسلام، زمامدار، دارا، فقیر، عرب، فارسي، هندی، رومی، ترك، یهودی، مسیحی، مصری، دیلمی و سریانی در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماوراءالنهر و سند و افریقا و اندلس و غیره پیوسته سرگرم تألیف بودند.[3]
خلاصه آن كه: هر جا اسلام حكومت میكرد، علم و ادب به سرعت پیشرفت مینمود. تمدن اسلامی طوری در پیشرفت علم و ادب مؤثر بود كه از كاخ خلیفه تا مسجد، تا خانه سیاستمداران و امراء و حتی در محافل و مجالس خصوصی، دانشمندان و نویسندگان و گویندگانی، به وجود آورد، و در هر جا برای تحقیقات علمی و ادبی انجمن و محفل تشكیل می یافت و تحصیل علم را بر نوجوانان و پیران و كنیزان و غلامان و زنان، فرض و واجب مینمود.
درنتیجه رشته های علوم و دانش بشری بالغ بر 500 شعبه گردید. جنبش فرهنگی عظیمی كه اسلام به وجود آورده آنچنان واضح و آشكار است كه تمام تاریخنویسان اسلامی و غیر اسلامی، بدان اعتراف كرده و درباره آن داد سخن دادهاند از آنجمله دكتر «گوستا و لوبون» فرانسوی در كتاب، تمدن اسلام و عرب مینویسد: «جدیتی كه مسلمانان در فراگرفتن علوم، از خود نشان دادند، حقیقتاً حیرتانگیز است. آنها هر وقت شهری را میگرفتند اولین اقدامشان، بناء مسجد و آموزشگاه بوده است در بلاد معظمه، آموزشگاه های زیادی وجود داشته چنانكه «بنجامین تطیلی» كه در سال 1173 م وفات كرده مینویسد: من در اسكندریه 20 آموزشگاه را دیدم كه دائر بوده است. علاوه بر آموزشگاههای عمومی در بغداد، قاهره، طلیطله، قرطبه و غیره دانشگاههائی تأسیس یافته بودند كه در آنها لابراتور، رصدخانه، كتابخانههای بزرگ و سایر آلات و ادوات تحقیق مسائل، وجود داشت چنانكه در اندلس هفتاد كتابخانه عمومی موجود بوده است در قرطبه در كتابخانه «الحاكم دوم» 000/600 جلد كتاب وجود داشت كه 44 جلد آن مخصوص فهرست كتابخانه بوده در صورتیكه «شارل حكیم» در 400 سال بعد كه كتابخانه دبوتی پاریس را تأسیس نمود، بعد از زحمتهای زیاد فقط توانست 900 جلد كتاب جمع آوری كند كه یك ثلث آن هم كتابهای مذهبی بوده است.[4]
به هرحال، در آن زمانی كه اروپا در تاریكی وحشتناك قرون وسطی به سر میبرد و یك صدم مردم آن مرزو بوم هم سواد خواندن و نوشتن را نداشتند كشورهای اسلامی مراكز دانش و تعلیم و تربیت بوده است.
در آن روزگاری كه كتاب و كتابخانه برای مردم اروپا ارزش و مفهومی نداشت و در جمیع صومعهها در نزد تمام كشیشهای اروپا بیش از پانصد جلد كتاب كه همه آنها هم كتب مذهبی بودند یافت نمیشد، كشورهای اسلامی به حد كافی كتاب و كتابخانه داشته تا جائیكه در كتابخانه «بیت الحكمه» بغداد 000/000/4 و در كتابخانه سلطنتی قاهره 000/1000 در كتابخانه طرابلس شام 000/000/3 كتاب موجود بوده و تنها دراندلس (اسپانیاامروز) سالیانه در حدود هفتاد تا هشتاد هزار جلد كتاب تهیه میشده است.
در اواخر قرون وسطی كه اروپا در آتش جهل و نادانی میسوخت و مردم در بیچارگی و بدبختی عجیبی به سر میبرند، سلاطین و رجال آن سامان، برای معالجه به كشورهای اسلامی میآمدند، و دانشجویان آنها برای كسب دانش و معرفت به سوی دانشگاههای اسلامی میشتافتند و سرزمینهای اسلامی با داشتن مدارس، پوهنتون ها و دانشگاههائی مانند دانشگاه الأزهر و قاهره، بغداد، قسطنطنیه قرطبه و اسكندریه كه با مدرنترین وسایل تحقیق و آزمایش آن روز، مجهز بوده در جهان دانش احساس غرور و عظمت میكرد.
در پوهنتون ها و دانشگاههای اسلامی، همه علوم و دانش ها تدریس میشد و همهگونه وسائل تحصیل از قبیل: لباس، مسكن، كتاب، بهداشت حتی كاغذ و قلم برای محصلین و دانشجویان آماده و مجانی بوده است.
(مسترجی، لواسترانژ) در كتاب خود به نام «بغداد در زمان خلفای عباسی» در صفحه 267 چاپ آكسفرد(1900) مینویسد:«دانشگاه مستنصریه ساختمانی داشت بسیار باشكوه و مزین، دارای اثاثیه عالی و محلی بسیار وسیع كه روی هم رفته نظیر آن، در دنیای اسلامی دیده نشده بود،این دانشگاه دارای چهار مدرسه جداگانه بود هر مدرسۀ دارای 75 شاگرد بود و هركدام استادی داشت كه شاگردان را به طور مجانی تعلیم میداد، این چهار استاد هر یك حقوق ماهیانهای داشتند و به هر یك از این سیصد شاگرد، یك دینار طلا ماهیانه داده میشد. »[5]
بطور كلی اسلام برای یادگیری ترویج و نشر علوم مختلف اهمیت زیادی قائل است و این اهتمام در سخن و رفتار پیامبر(ص) وپیشوایان دین بخوبي مشاهده میشود از آنجمله می توان به سخن مولای متقیان اميرالمؤمنين علی كرم الله وجهه در رابطه با مبارزه با جهل و بیسوادی اشاره نمود كه میفرمایند «علم بهتر است از مال، زیرا علم حافظ و نگهدار تو است ولی تو حافظ و نگهدار مال، مال از بخشیدن كم میشود ولی علم افزونی مییابد محصول و پدیده دارائی با از بین رفتن آن، زائل میشود ولی پدیده دانش از بین رفتنی نیست آشنائی با دانش و دانستن فضیلت آن ركنی از اركان دین و همانند دینداری لازم و واجب است، به وسیله دانش است كه آدمی در زمان حیاتش اطاعت و بندگی پروردگار و بعد از مرگش نیكنامی را به دست میآورد علم نسبت به مال حاكم و مال نسبت به آن محكوم است».[6]
این اهتمام فقط شامل دوره صدر اسلام نمیشود بلكه در تمام عصور اسلامی آموختن علم و دانش به مردم یكی از مسائل مهم بود كه خلفاء مسلمين آن را بر خود واجب میدانستند در عصر عباسی علم و دانش بیشترین پیشرفت خود را داشت چرا كه خلفای أن زمان مدارس و دانشگاههای عدیدهای احداث كردند تا دانشجویان در رشتههای مختلف به تحصیل خود ادامه دهند و آنها نسبت به ترویج و همگانی كردن فرهنگ اهمیت زیادی قائل بودند مثلاً در شرح زندگانی «هارون الرشید» میخوانیم كه دستور داد در سراسر كشور اسلامی در آن روز كنار هر مسجد مدرسهای نیز بسازند و همچنین در تاریخ زندگانی «مأمون» خلیفه عباسی میخوانیم: هنگامیكه مأمون بر امپراطور روم « میشل» سوم غلبه كرد و بنا شد با او از در صلح، درآید، یكی از شرایط صلح را چنین قرار داد كه پادشاه باید یك نسخه از تمام كتب یونانی را به ایشان بسپارد تااو به سیله افرادی كه به زبانهای مختلف آشنائی كامل داشتند، به ترجمه آنها بپردازد.[7]
مأمون برای توسعه فرهنگ و همگانی شدن دانش افرادی مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» را كه به زبانهای مختلف آشنائی كامل داشتند، به كشورهای بیگانه اعزام داشت تا هر نوع كتابهای علمی فلسفی، ریاضی، طبی، و ادبی را كه به زبانهای یونانی، سریانی، كلدانیها هند، پهلوی، لاتینی و فارسی نوشته شده بود، جمعآوری كرده و به بغداد بفرستد آنها نیز به وظیفه خود عمل كرده به كتابهای ارزندهای تهیه و نزد مأمون فرستادند، تا جائیكه مینویسد كتابهای ارسال شده آنها بالغ بر 100 بار شتر بوده است. بدیهی است كه ترجمه همه آن كتابها نیازمند به یك مجمع مجهز علمی بود كه از نظر مواد و معلومات و زبان قدرت كافی برای ترجمه و برگرداندن مطلب متنوع آنها در اختیار داشته و با دلگرمی خاصی مشغول ترجمه آن كتابها باشند از این رو مأمون در سال 215 هجری «بیتالحكمه» را كه یك انجمن علمی بود و یك رصدخانه و كتابخانه عمومی داشت، در بغداد به وجود آورد و برای این كار 000/200 دینار كه پول آن روز بود، خرج كرد و گروهی از مترجمان ورزیده را كه به زبانهای بیگانه و علوم مختلف، آشنائی كامل داشتند و معمولاً غیر مسلمان بودند در آنجا گماشت و از بیتالحكمه برای آنها مقرری معین كرد «ویل دورانت» نویسنده معروف آمریكائی در كتاب «تاریخ تمدن» خود در این باره مینویسد: «مأمون نزدیك بود، بیتالحكمه را ورشكست كند زیرا به پاداش كار «حنین» معادل وزن هر كتاب كه ترجمه میكرد به او طلای خالص میداد.[8]
نمونههای فوق نشان میدهد كه تفكر فلسفی و علمی از قرن هفتم تا سیزدم میلادی (7 تا 13 میلادی) دوّم تا هشتم هجری قمری) شكوفا گردید. درخلال این دوره نفوذ نیرومند سیاسی، اقتصادی و مذهب فرهنگ اسلام بر عرصة پهناوری از دنیای متمدن گسترش یافت. در حقیقت این دوره، دورة پرشكوه اسلام بود و مسلمانان در علوم و فنون سرآمد دوران شدند.
در این رساله ای مختصر طبعاً نمیتوان شرح مفصل از دانشمندان مسلمان و دستاوردهایشان ارائه داد، اما میتوان به تاریخ علم در اسلام و سیر تحول آن در عصر طلایی دانش نظری افكند. اما در این نظر اجمالی، مهم آن است كه به تمامی عمق و غنا و تنوع آن بپردازیم. این امر از این نظر اهمیت دارد كه هر كوششی برای تدوین فلسفهء علم در اسلام معاصر نمیتواند از تاریخ علم در اسلام جدا باشد. قدردانی حقیقی از دانشمندان مسلمان به این امر بستگی دارد كه تا چه حد بتوانیم افكار و عقایدشان را بسط دهیم و امروزه از آن استفاده نماییم و با توجه به همین نكات مواد اساسی و چهارچوب مفهومی لازم را برای تدوین فلسفة معاصر علم در اسلام یا شكل بخشیدن به آن فراهم میشود [9].
پرفسور استانيسلاس گویادر(1846-1884 م) در کتاب “سازمانهای تمدن امپراطوری اسلام” می نویسد: «با اینکه ادیان آسمانی،توجهی به جنبه های مادی بشر ندارند،اما قرآن است که از علوم طبیعی و ریاضی بحث نموده است.و همین اصول است که چشم دانشمندان و مورخین و علمای جامعه شنا سی را خیره ساخته است.»[10]
در کتاب انسان در تکاپوی تمدن می خوانیم:«این نکته را نباید فراموش کرد که پیروان کلیسا در اثر رفت و آمد و معاشرت با مسلمانان که به نظر اروپاییان منفور بودند، از علم و دانش بهره مند شدند. بهره ایکه در محیط خود، محال بود بدست آورند. به گفته ادوین پالو تمام موسسات اروپا از فقیر و غنی و از با سواد تا بیسواد و از خانه و کلیساتا مدرسه و دولت همه در تحت تاثیر این مسافرتها قرار گرفتند.»[11]
در جای دیگر این کتاب می خوانیم:«فراموش نشود اعراب و مسلمین در بنیانگذاری اروپا و تمدن درخشانی که از درون تاریکیهای هزاره قرون وسطی بیرون می آید سهم فراوانی داشتند.»[12]
ولتر در کتاب اسلام از نظر ولتر می نویسد:«اعراب مسلمان از همان قرون اولیه اسلامی در تمام علوم و فنون آن روز، مربی اروپاییان گردیدند».[13]
در کتاب میراث اسلام صفحه ۱۱۱ می خوانیم:« فراموش نشود قبل از پاستور و جنر و بوپومیه، رازی(دانشمند مسلمان) در خصوص آبله و سرخجه کتابی نوشت که اولین مرتبه به لاتین و سپس به زبانهای دیگر اروپایی ترجمه گردید و از سال ۱۴۹۸ تا ۱۸۶۶ چهل مرتبه به زبانهای گوناگون چاپ شد».
درصفحه ۱۱۲ و ۱۱۳ همین کتاب می خوانیم:«ترجمه مجلدات الحاوی(۲۰ جلد نوشته رازی در طب) در سال ۱۲۷۹ توسط یک یهودی بپایان رسید و در قرن بعد در تمام جهان منتشر گردید و از سال ۱۴۸۶ به بعد مکرر به چاپ رسید.در سال ۱۵۴۲ این کتاب گرانبها پنج نوبت به طبع رسید و نفوذ آن در طب بی نهایت زیاد بود”
در قرن دوازدهم، کتاب قانون ابن سینا توسط جرارد به لاتین ترجمه گردید… در سی سال آخر قرن پانزدهم این کتاب شانزده مرتبه در اروپا منتشر گردید که پانزده مرتبه آن به لاتین و یکمرتبه به عربی بود.در قرن شانزدهم بیشتر از بیست دفعه چاپ شدو از همینجا اهمیت کتاب به خوبی معلوم می شود… این کتاب را تا نیمه قرن هفدهم بارها چاپ کرده اند و مدت مدیدی کتاب درسی بوده است.شاید هیچ کتاب طبی تا کنون به این اندازه رواج نداشته است.”
صفحه ۱۱۷ این کتاب می خوانیم:”در قرطبه مسلمانی که او را ابوالقیس می نامیدند پزشک دربار بود.بعضی از رساله های او مربوط به جراحی بوده است که تا آن عصر نویسندگان اسلامی(هیچ نویسنده ای: توجه کنید!!! اگر نویسنده اسلامی آن را ننوشته پس هیچ نویسنده دیگری نمیتوانسته آن را بنویسد.) چیزی راجع به آن ننوشته بودند و همان رساله های او را باید اساس جراحی کنونی اروپا دانست “.
صفحه ۱۱۸ این کتاب می خوانیم: “علی ابن عیسی بغدادی و عمار موصلی رساله های بسیار سودمندی در خواص امراض چشم، جراحی، معالجه و بهداشت آن از خود به یادگار گذارده اند و رساله های آنها به لاتینی ترجمه شده است.تا نیمه اول قرن هیجدهم رساله های آنها بر تمام کتابهای دیگری که در خصوص چشم نوشته شده بود ترجیح داشت….”
صفحه ۱۲۳ همان کتاب:”مسلمانان در قرن یازدهم دست به ساختن بیمارستانهای سیار زدند… بیمارستانهای مسلمانان دارای بخش زنانه و مردانه بود و گاهی بیمارستانها دارای کتابخانه بودند… علوم گوناگون غیر از طب در مساجد تعلیم داده می شد و در هریک از مساجد کتابخانه بزرگی تاسیس می شد…”
صفحه ۱۲۷ همان کتاب:”باید از امثال ابن الخاتمه و ابن الخطیب که مطالبی درباره طاعون انتشار دادند شکر گذار بود که سرایت مرض را تشخیص داده بودند زیرا اغلب پزشکان یونانی در قرون وسطی این موضوع را روشن نکرده بودند”
صفحه ۱۳۴ همان کتاب:”علوم عرب همچون ماه تابانی تاریکیهای شبهای اروپای قرون وسطی را منور می ساخت و چون علوم جدید ظاهر گشت ماه بیرنگ شد ولی همان ماه بود که ما را در شبهای تار هدایت کرد تا به اینجا رسانید و می توانیم بگوییم هنوز هم تابش آن با ما است.”[14]
لازم به تذکر است که اشارات این نویسندگان اروپایی به اعراب به این دلیل است که زبان علمی آن دوران عربی بوده است و چون نویسندگان اسا می عربی داشته اند احتمالا یا مغرضانه آنها را عرب دانسته اند ورنه ملت هاي متعدد اسلامي درأن سهيم بودند.
ب- جاها و خاستگاههای تاریخی جنبش هاي علمي در جهان اسلام
در مورد سرآغاز علوم در میان مسلمانان توجه به این نكته حائز اهمیت است كه در ابتدا مسلمانان از آیههای متعدد قرآن مجید، كه مؤمنان را به مشاهدة طبیعت و مطالعه در اطراف آن دعوت میكرد، الهام میگرفتند ، چنانچه قبلا یادآورشديم ، نخستین وحی كه بر پیامبر اكرم(ص) نازل شد این بود كه خداوند امر فرمود بخوان، بنویس و دانش بیندوز: ” اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ (5)”.[15]
قرآن در اصل منبع اصلی علم محسوب میشد و مسلمانان موظف بودند كه دربارة طبیعت مطالعه و آن را به وجهی عقلانی تعبیر و تفسیر كنند، بر همین اساس، منابع قرآنی الهام بخش دانشمندان مسلمان را از قرون اولیه تا اواخر قرون وسطی استخراج میكند.[16]
جورج سارتن نیز ضمن نتیجهگیری هایش میپرسد: «… اگر كاملاً درنیابیم كه در اسلام همة علوم حول مركز ثقل قرآن قرار دارند، چگونه میتوانیم به درك درستی از آنها دست یابیم؟»[17]علاوه بر قرآن، پیامبر اكرم(ص)خود به كرّات و به فصاحت و قوّت بر اهمیت كسب علم تأكید فرمودهاند. بنابراین، تردید نیست كه قرآن و اقوال محمد (ص) و اصحابش منبع الهام اندیشههای فلسفی و علمی مسلمانان بوده است.
سرشت علمی دانش كه در قرآن تجلی یافته است از مفهوم «توحید» ریشه میگیرد، یعنی از این مفهوم كه یك عالم وجود دارد كه خداوند آن را آفریده است. عینیت علمی با تأیید این امر كه اراده و قانون خداوند در همة تجلیات عالم حضور دارد، تضمین میگردد. وجود خداوند یا «تجلی» ارادهاش در عالم كه آن را «كتاب مخلوق» (كتاب التدوینی) مینامند و نیز در قرآن كه آن را «كتاب مكتوب» (كتاب التكوینی) میخوانند آشكار است. برای درك و دریافت ارادة خداوند، انسان باید ساختارها و حركات عالم را مشاهده، و اصول آن را كشف و روابط متقابل آنها را بررسی كند.
اما باید توجه كنیم كه مواد و مصالح علوم گوناگون از منابع متنوعی به د ست مسلمانان رسیده و این عناصر در چشم انداز وحدانی اسلامی جذب و ادغام گردیده است. به علاوه، این اعتقاد كه اندیشة علمی در اسلام از علوم یونانی نشئت گرفته، گمراه كننده است. به قول قادر «علوم یونانی هرگز نمیتوانست به فرهنگ عرب راه یابد، مگر آنكه این فرهنگ از استعداد پذیرش و جذب آن برخوردار میبود.» از این رو، علوم و فلسفة یونان هرگز نمیتوانست به جزئی از اندیشة اسلامی مبّدل شود مگر آنكه مسلمانان برای پذیرش و جذب آن آمادگی میداشتند. علوم و فلسفة یونانی از راه ترجمة آثار دانشمندان و فیلسوفان یونانی وارد دنیای اسلام شد، اما بر تفكر اصلی دانشمندان مسلمان حاكم نگردید
بعلاوه باید به یاد داشت كه علوم اسلامی نسبت به علوم یونانی چنان خصلت متفاوتی دارند كه به آسانی نمیتوان آنها را تداوم همان سنت دانست. علوم یونانی بر فرضیات و عقاید مبتنی بودند، در حالی كه دانشمندان مسلمان تحقیقات خود را بر مشاهدات و آزمایشات استوار میكردند. یونانیان نه آزمایشگاهی دایر كردند و نه در آزمایشگاهی كار كردند. آنان صرفاً به تعقل وقیاس استنتاج میكردند از این رو هرگز اندیشههای خود را با مشاهده محك نمی زدند بلكه به باورهای خود ادامه میدادند.
برخلاف دانشمندان یونانی، مسلمانان هرگز نتیجه را نمیپذیرفتند مگر آنكه مشاهده و تجربه آن را تأیید میكرد. آنها یا خود آزمایشگاه داشتند یا در آزمایشگاه های دولتی كار میكردند. مثلاً جابربن حیان در آزمایشگاه خود تركیبات شیمیایی را بررسی میكرد. ابن سینا، بیرونی، عمرخیام، ابن یونس، خازنی، و دیگران نیز در آزمایشگاه كار میكردند. بنابراین، نتیجهگیریهای آنان بر تجربه و آزمایش مبتنی بود نه بر استدلال عقلی. تفاوت مهم دیگر بین علوم یونانی و اسلامی آن است كه نزد مسلمانان، علم صورتی از معرفت بود كه براساس قانون قرار داشت نه برمجموعهای از اطلاعات. بنابراین واژه ء« قانون» جزء لاینفك نام علوم بود، مانند قانون الطب، قانون مسعودی، كتاب الد ستور، و … دانشمندان معاصر نیز از همین الگو پیروی میكنند: مثلاً قانون حركت نیوتن، قانون توارث مندل، قوانین بویل و غیره. یونانیان از علم چنین استنباطی نداشتند.[18]
خلاصه، مشاهده میكنیم كه پس از ظهور اسلام، شكوفایی علمی مسلمین آغاز شد و بر اثر آن در سرزمین هایی كه پیش از اسلام اثری از علم و عالم نبود، دانشمندان بزرگ بسیاری پدید آمدند. در اینجا باید تأكید كنیم كه شا خصترین خصوصیت علم اسلامی، نسبت به علم یونانی، پافشاری آن بر این امر است كه نظرات در معرض اشكال گوناگون آزمون، یعنی آزمونهای ریاضی، تجربی و مشاهدهای قرار گیرد.
ج- تقدم جهان اسلام در جنبه عملی دادن به علوم
جهان اسلام براي اولين بار به علوم جنبه عملي داده ، وآنرا ازمحدوده نظریات به میدان وسیع تجربه وعمل كشانيد. چنانچه ساختن نظام عادل وخدمت گذار درصدراسلام ، ساختن جامعه ء سالم ، تطبيق عملي اخلاق وتهذيب نفس برخويشتن ، بناء دارالحکمت ها ، ساختن آزمایشگاه ها و… همه دال بر مدعای ماست.
عمده این مسئله است که آیا عمل معیار اندیشه است؟ اینجا بعضی مغلطه کرده و گفته اند: کسانی که علم را معیار علم می دانند حتی به اینکه عمل، کلید اندیشه است – یعنی از راه عمل، اندیشه را می توان به دست آورد – اعتقاد ندارند (چون دو مسئله است: یکی اینکه با عمل می شود اندیشه را کسب کرد و دیگر آنکه عمل معیار صحت اندیشه است). علمای قدیم را متهم کردند که حتی این را هم قبول نداشته اند که اندیشه را با عمل می توان به دست آورد، البته من قبول دارم که فلسفه یونان چنین نقص بزرگی دارد، (ولی) امروز خود غربي ها واروپایی ها هم قبول دارند که در تمدن اسلامی و جهان اسلام که ریشه «این تحول» خود قرآن کریم است علوم از آن جنبه علمی محض خارج شد و جنبه عملی به خود گرفت و در علوم تجربی، جهان اسلام نسبت به تمدن یونان بسی تقدم و پیشروی دارد. اقبال لاهوری یکی از کسانی است که این مسئله را به خوبی توضیح داده است. حتی (برتراند راسل زاده ۱۸ مي ۱۸۷۲ – درگذشت ۲ فبروري ۱۹۷۰ میلادی) در کتاب ” جهان بینی علمی” اقرار می کند که تمدن و فرهنگ اسلامی بیشتر از تمدن و فرهنگ یونانی به علم، جنبه عملی داد و باب علوم تجربی را باز کرد که این خودش داستانی دارد. با اینکه بوعلی را یکی از شاگردان محض ارسطو و از شاگردان مکتب ارسطو می شمارند اگر کسی طبیعیات “شفا” را درست مطالعه کند، مواردی را می بیند که بوعلی می گوید: من به این حقیقت با تجربه شخصی خودم رسیدم، من با تجربه خودم این مطلب را درک کردم. در کتاب “احیای فکر دینی در اسلام” اثرعلامه اقبال لاهوري، این موضوع را ذکر می کند و تأیید علمائی را که این مطلب را تصدیق کرده اند می آورد.[19]
د- دستاوردهای جهان اسلام در تولید علم
طی چندین قرن، دانشمندان مسلمانی كه هر یك در رشتة مربوطة خود سرآمد دوران بودند، علم را فعالانه در بسیاری از سرزمینهای جهان اسلام پیریزی كردند. جنبش ترجمه، كه در دوره ء بنیامیه، بخصوص توسط خالد بن یزید (وفات 704 م. / 85 هـ ق.) شامی و ابن مقفع (وفات 759م. / 142 هـ. ق) خراساني آغاز گردیده بود، در دورهء عباسیان، به ویژه در زمان مأمون (833-786 م / 198- 218 هـ. ق) كه حامی بزرگ علوم و فنون بود، به اوج خود رسید. مأمون در بغداد كتابخانهای بزرگ به نام «بیت الحكمه» دایر كرد و تحت نظارت حنینبن اسحاق (وفات 873 م / 264 هـ. ق) مكتبی مخصوص ترجمه تأسیس كرد. متون یونانی یا مستقیماً از یونانی یا به واسطهء سریانی به عربی ترجمه میشد. فضلای مسلمانان از این گنیجنههای ترجمه شده بهرهمند میشدند و اندكی بعد كار اصیل خود را رائه میدادند.( در این كوشش باید برای جمعبندی پراهمیت چهار علم ریاضیات، نجوم، شیمی و فیزیك ذكری به میان آورد[20]
1-ریاضیات
درواقع همهء شاخههای ریاضیات امروز را میتوان به تلاشهای دانشمندان مسلمان نسبت داد. ارزشمندترین سهم مسلمانان در ریاضیات به كار بستن اعداد عربی و سیستم اعداد اعشاری (ده دهی) است. پیش از قرن نهم )قرن سوم هـ. ق)، اعداد رومی معمول بود كه در آن «صفر» وجود نداشت. مسلمانان صفر را معمول كردند كه كار ریاضیات را ساده تر میكرد. اروپاییان روش جدیدرا «لگوریتم» نامیدند كه از نام محمدبن موسی خوارزمی (وفات 85م. / 232 هـ. ق.) گرفته شده است. خوارزمی ریاضیدان بزرگی بود و علاوه بر ابداع زیج، در جبر و ریاضیات نیز آثار مهمی تألیف كرد. كتاب حساب الجبر و المقابلة او تا قرن شانزدهم از متون اصلی درس ریاضیات در دانشگاههای اروپایی بود.
جبر، كه ابداع خوارزمی بود، بعداً توسط عمر خیام (وفات 1121م. / 515 یا 517 هـ. ق.) تكمیل گردید. خیام هندسة تحلیلی را تكامل بخشید. ابوعلی حسنبن هیثم (وفات 1039م. / 430 هـ.ق.) و ثابتبن قره (وفات 901 م. / 288 هـ.ق.) پیشتازان این رشتهها بودند. در حوزة مثلثات، نظریة توابع، «سینوس»، «كسینوس» و «تانژانت» توسط ریاضیدانان مسلمانان شكل گرفت. محمدبن بتّانی (وفات 929م. / 317 هـ. ق.) بیانگذار این رشته محسوب میشود.
در جمعبندی دستاوردهای ریاضیدانان مسلمان مشاهده میشود كه آنها مفهوم اعداد را تعمیم دادند و علم جبر را تكامل بخشیدند و به صورت نظامدار درآوردند و رابطة آن را با هندسه حفظ كردند. مسلمانان مثلثات مسطحه و فضایی را توسعه دادند، جدولهای دقیقی برای توابع مثلثاتی ایجاد كردند و همانیهای مثلثاتی متعددی را كشف كردند.[21]
2- نجوم
نجوم نزد مسلمانان از علوم دقیقهای بود كه تحت عنوان ریاضیات طبقهبندی میشد. موقعیت، حركات و فاصلة ستارگان و بیان آنها به زبان ریاضی، و تعیین اوقات و فصول ازجمله موضوعات نجوم بود. نجوم در دریانوردی و سفر در بیابانها نیز كارایی داشت.
منجمان مسلمان در جریان فعالیتهای خود رصدخانههایی ساختند و ابزار و وسایل رصد كردن را ابداع یا تكمیل كردند: ازجمله اصطرلاب، ساعت، سوزنهای مغناطیسی )برای دریانوردی)، قطبنما، و ابزار و وسایل متعدد دیگر. مسلمین محاسبات زیج و تقویمهای نجومی را نیز فراهم كردند. بدینترتیب، دستاورد عمدة آنان در زمینههای رصد، ابزارسازی، و تكمیل مثلثات كروی برای حل مسائل ریاضیات نجومی بوده است. [22]در اینجا، از مشهورترین منجمان مسلمان فقط نام چند تن از جمله بتّانی، فرغانی (وفات 861م. / 267 هـ.ق.) ابن ینوس (وفات 1009م. / 399 هـ.ق) بیرونی (وفات 1048م. /440 هـ.ق.) ابومعشر (وفات 886م. / 272 هـ.ق.) و ابنقره را میآوریم. همة آنان در رشد علم نجوم سهم داشتند؛ بخصوص در زمانی كه اروپای مسیحی هنوز در این رشته حرفی برای گفتن نداشت. تأثیر این آثار نجومی بسیار وسیع بود. مثلاً نام بسیاری از ستارگان در زبانها اروپایی منشأ عربی دارد: ازجمله Deneb (ذنب، دم) (Pherkad فرقد، گوساله((Acrob عقرب)، Altair (الطیر، پرنده)، و واژههایی چون Zenith (سمت الرأس)، Nadir (نظیر)، و Azimuth (السمت)، كه همگی یادآور آثار محققان مسلمان است.[23]
3 –شیمی )كيميا)
شیمی یا كیمیا یكی از نخستین علومی بود كه در دنیای اسلام توسعه یافت (Chemistry) یا (Alchemy) نیز ترجمة واژة عربی كیمیا ست). چنین تصور میشود كه در ابتدا علاقه به شیمی یا ناشی از جستجوی روش كشف «اكسیر حیات» بوده است یا ناشی از تلاش برای تبدیل فلزات كم بها به فلزات پرارزشی چون طلا. به هر حال، شیمی توسط جابربن حیان (وفات 765م. / 85 هـ.ق.) و رازی (وفات 929م. / 313 هـ.ق.) به یك علم تجربی مبدل گردید علاوه بر كشفهای مهمی كه در شیمی توسط مسلمین صورت گرفت، سهم اساسی شیمیدانان مسلمان، رد جادو و جادوگری و ترویج رویكرد تجربی بود. جابربن حیان پدر شیمی جدید شمرده میشود. نقش او در شیمی نظیر نقش ارسطو در فلسفه است. وی روشهای تكلیس، تبلور، محلولسازی، تصفیه و احیا یا استحاله را تكمیل كرد. در مقام آزمایشگری بزرگ آزمایشگاه مجهزی در كوفه داشت كه دو قرن پس از وفاتش كشف گردید. كشفیات او در دوازده قرن پیش، هنوز در شیمی و صنایع شیمیایی امروز معتبر است. ازجمله روشهای تصفیة فلزات، رنگ كردن لباس و چرم، ضد آب كردن لباس از طریق نوعی روغن جلا و جلوگیری از زنگ زدن آهن. [24]
رازی، كه دانش پزشكی وی شهرت بیشتری دارد، در شیمی نیز نقش درخور توجهی داشته است. وی آزمایشگاهی داشت و مروج كار تجربی برمبنای مشاهدة دقیق بود. یك طرح طبقهبندی مواد و عناصر شیمیایی منتسب به اوست. بعلاوه، وی اسید سولفوریك و چند اسید دیگر و نیز الكل را با تخمیر محصولات قندی به دست آورد و جیوه و تركیبات آن را مورد مطالعه قرار داد و طرح و نحوة استفاده از حدود بیست نوع وسیله را در شیمی شرح داد. او نخستین كسی بود كه فرآوردههای شیمیایی را به سه دستة معدنی، نباتی و حیوانی تقسیم كرد، و هم او بود كه اعلام كرد فعالیت هر موجود زنده بر واكنشهای پیچیدة شیمیایی مبتنی است – سایر شیمیدانان مسلمان عبارتاند از مجریطی (وفات 1007 م. / 397 هـ.ق.) مقدسی (قرن دهم م. / چهارم هـ.ق.) ابنجزله (وفات 1080م. / 493 هـ.ق.)، الرأس (وفات 1197 م. / 592 هـ.ق.)، عراقی (قرن سیزدهم م./ هفتم هـ.ق.) و جلدكی (وفات 1361م. / 762هـ.ق.)[25]
4- فیزیك
در مطالعة طبیعت، كسانی چون قطبالدین شیرازی (وفات 1311م. / 710 هـ.ق.)، ابنهیثم، بیرونی و عبدالرحمان خازنی (قرن دوازدهم م. / پنجم و ششم هـ.ق.)، به مشاهده، آزمایش و تحلیل دادههای ناشی از مشاهده و تجربه میپرداختند. كار ابنهیثم در نورشناسی (Optics) بسیار پراهمیت بود و از این رو او را بنیانگذار نورشناسی مدرن میدانند. كتاب المناظر وی به لاتین ترجمه شد و قاعدتاً باید بر مطالعات بعدی راجر بیكن و ویتلو تأثیر گذاشته باشد. وی دركتابش قانون شكست نور را در هنگام عبور از دو واسطة متفاوت تعیین كرد. او اعلام كرد كه نور از شییء به چشم ساطع میشود و چشم را به مشابه یك دستگاه انكسار نور مورد بررسی قرار داد.
بعلاوه، در مورد پدیدة شكست جوی نور تحقیقاتی انجام داد و عدسیها و آینهها را بررسی و تكمیل كرد. او نخستین كسی بود كه پدیدة «اتاق تاریك» (Camera obscura) را درخلال كسوف شرح داد. وی در مورد حركت اجسام نیز مطالعاتی انجام داد و نتیجه گرفت كه حركت، كمیتی جهتدار (بُرداری) است. در بررسی حركت، اصل لختی (اینرسی) را كشف كرد و اظهار داشت كه جسم متحرك تا ابد حركت میكند مگر آنكه نیرویی آن را متوقف كند یا حركت آن را تغییر دهد.
بیرونی نابغة دیگری بود كه جغرافیه دان، ریاضیدان ، منجّم و فیزیكدان بود. كتاب التفهیم لاوائل التنجیم او طی چندین قرن متن درسی بود و قانون مسعودی وی اثر كلاسیك نجوم اسلامی محسوب میشد. در موضوع ثقل ویژه (چگالی نسبی) مطالعاتی كرد و فرمولهایی را برای تعیین وزن مطلق و وزن مخصوص تمام اشیا ارائه داد. خازنی طبیعی دان بزرگ دیگری بود كه در زمینة مكانیك و هیدرواستاتیك به مطالعه پرداخت. كتاب میزان الحكمه وی به طور عمده به این دو موضوع اختصاص دارد. این كتاب یكی از برجستهترین آثار در زمینة مكانیك، هیدرواستاتیك و فیزیك در قرون وسطي است. خازنی وزن و چگالی هوا را اندازهگیری كرد و كشش سطحی مایعات را مورد مطالعه قرار داد. كتاب او حاوی نظریهای در مورد ثقل است، كه به نظر وی نیروی مركزی است كه به سمت مركز عالم (یعنی كرة زمین) گرایش دارد. بن موسی، ابنسینا و شیرازی نیز با مكانیك و هیدرواستاتیك سر و كار داشتهاند. شیرازی كه درباب مكانیك، نورشناسی و پدیدههای جوی آثاری دارد، نخستین كسی بود كه توضیح داد قوس قزح (رنگینكمان) از شكست اشعة خورشید در قطرات ریز آب موجود در هوا ایجاد میشود. سرانجام، باید افزود كه مسلمانان در علوم متعدد دیگری چون طب، كشاورزی، دریانوردی، معماری، جغرافیه و غیره نیز تبحر و استادی خود را نشان دادند. حتی در همین توضیح مختصر هم مشاهده میكنیم كه چگونه مسلمین متقدم چنین علوم مهمی را پروراندند.. [26]
بخش دوم
علت های محرك پیشرفت علوم درقرون وسطی ونقش وجایگاه تمدن اسلامی درآن
با توجه به دستاوردهای بزرگ علم و تكنولوژی جهان اسلام در گذشته، جای شگفتی است كه مسلمانان در اكتشافات و ابداعات مهم دورههای اخیر چندان نقشی نداشتهاند. اكنون اجازه دهید كه از وضع موجود بگذریم و به تحقیق در مورد علل محرك پیشرفت علوم در سراسر قرون وسطی بپردازیم، زیرا تنها با آموختن از گذشته، پیشبینی آینده میسر است.
نخست آنكه، تردیدی نیست كه نیروی محرك تكامل این علوم و رشتهها در ماهیت خود اسلام نهفته است. فضل و دانش در ایمان، فرهنگ و عمل مسلمانان نقشی محوری دارد. این فسلفه اساس خلاقیت مسلمانان و دستاوردهای علمی و فرهنگی چشمگیر آنان بود. لكن، باید توجه كنیم كه كسب علم در اسلام به خودی خود هدف نیست، بلكه صرفاً وسیلهای است برای تقریب و معرفت به خداوند و حل مسائل امت. قرآن مجید هرگز از مؤمنان نمیخواهد كه علم را برای علم بیاموزند، بلكه آنان را برای درك آیات خداوند و به طریق اولی درك(معرفت) خود خدا، به كسب علم فرا میخواند.
بعلاوه، قران تأكید دارد كه مؤمن باید در طلب علم، هرگز واقعیت را از نظر دور ندارد. بنابراین، علم برای امت اسلام فعالیتی ضروری است، زیرا به درك آیات خداوند كمك میكند و از آن طریق امت را به پروردگار نزدیك میسازد.
بدینترتیب دانشمندان مسلمان از وحدت و روابط متقابل همة امور و وقایع آگاه بودند. بنا به اعتقادات آنان، كه از توحید نشئت میگرفت، تجربة همة پدیدهها در جهان، تجربة جلوههای یك وحدانیت اساسی بود. آنان همة اشیاء را اجزای به هم پیوسته و جدایی ناپذیر یك كل كیهانی و همچون تجلیّات متفاوت یك حقیقت غایی میدیدند. به قول نصر: «اسلام هرگز نمیتواند علمی را بپذیرد كه درصدد است جهان را به صورت نظامی مستقل از واقعیت توجیه كند و معلول را بدون توسل به علت غایی توضیح دهد.»[27]
جامعالعلوم بودن عالمان را میتوان دومین عامل توسعة علوم اسلامی دانست. سرآمدان جنبش علمی در اسلام در بیش از یك رشته استاد بودند و در چندین موضوع تبحر داشتند. بنابراین یك پزشك در عین حال ممكن بود یك فیلسوف، متأله، ریاضیدان، شیمیدان، جغرافیدان، شاعر یا حقوقدان باشد. رازی بیش از 170 كتاب و رساله در طب، علوم طبیعی، شیمی، فلسفه، الهیات، ریاضیات، منطق، مابعدالطبیعه و موضوعات متنوع دیگر تألیف كرد. عمر خیام نمونة دیگری است. وی شاعری بزرگ و ریاضیدانی برجسته بود كه در هندسة تحلیلی پیشكسوت دكارت محسوب میشود.
اماعلاوه برجامع الاطراف بودن عالمان، همانطوركه كـتانی خاطرنشان كرده است، دامنة شمول اسلام نیز كه همة مسلمانان را بنابر اعتقادات مشترك وهدف مشترك به یكدیگر میپیوندد دخیل بوده است. اما این به هم پیوستگی در درون امت به معنای ضدیت با خارج آن نیست.درنتیجه دانشمندان مسلمان عصر طلایی دیدگاهی فراگیر داشتند. آنان آماده بودند كه از نظرات غیر مسلمانان اقتباس كنند و افكار خود را برمبنای آن توسعه بخشند. همین ویژگی بود كه آنان را قادر ساخت طی دوران كوتاهی پس از ظهور اسلام آن همه دانش را جذب و تركیب كنند.[28]
عامل سوم تعهد رهبری سیاسی به ترویج علم و دانش بود. خلیفهها، فرمانرویان و حكام اكثراً مشوق فضل، تحقیق، تجربه و ترجمه بودند و هم به آثار اصیل و هم به ترجمههای خوب ارج مینهادند. كتابخانههایی را بنا كردند، مكاتب دانش و ترجمه را بنیان نهادند و سرانجام دانشگاههایی را تأسیس كردند. طی این دوره بود كه به تشویق حكومتها، دانشگاهها و آزمایشگاههای تحقیقاتی در همة شهرهای بزرگ جهان اسلام تأسیس شد. در مجموع، حكومتهای مختلف هر آنچه از سرِ احترام به علم و دانشمندان انجام دادند تحت تأثیر تعالیم قرآن وحضرت محمد (ص) بود. درعوض، خودِ دانشمندان مسئولیت خود را با پشتكار و سعی مداوم نشان دادند. دانش در نظر آنان ودیعهای بود كه خداوند(ج) به شخص ارزانی كرده بود و او میبایست آن را آگاهانه به كار بندد.این بدینمعنا بود كه دانششان باید به صلاح جامعه به كار رود و نیز به دیگران انتقال یابد. بدینترتیب، هم شیوههای پرداخت به علم و هم محصول نهایی كوششهایشان با نظام ارزشی اسلام تعیین میشد.
عامل چهارم ممكن است زبان عربی باشد. این زبان، كه خداوند آن را به عنوان وسیلة نزول آخرین وحی خود به بشر برگزیده است، در آموزش اسلامی به نخستین موضوع مورد بررسی عالمان مبدل گردید. درنتیجه مسلمانان بر جهانی بودن زبان عربی اصرار ورزیدند و همة دانشهای شناختة زمان را به عربی برگرداندند و این زبان را به وسیلهای پرتوان، كارآمد و مؤثر برای برقراری مناسبات علمی میان همة مردم جهان مبدل كردند. بدینترتیب، عربی زبان مطلوب محققان برای بیان دقیق علوم دقیقه و نیز بیان تفكر واستدلال عقلی گردید. ازاین رو، اسلام ایمان، قانون وزبان مشتركی فراهم كرد كه وحدتی فكری بدید آورد، وحدتی كه تنوع سیاسی، قومی جغرافیایی بدان غنامیبخشید. [29]
در جمعبندی ویژگیهای علوم اسلامی در قرون وسطی ، میتوان گفت كه نخستین كار مسلمانان آموختن دانش از همة تمدنهای پیش از اسلام بود. آنان سپس راه تصحیح ملاحظات پیشینان و ایجاد رشتههای جدید علوم را در پیش گرفتند. اما در همه حال در چهارچوب رهنمودهای اصول اسلام میماندند و هرگاه كه از فعالیتهایشان استقبال میشد، موضوعهای مورد بررسی خود را با افزودن حقایق متعدد و جستجوی جدی دانش برای مقاصد عملی غنیتر میكردند.
مسلمین چندین قرن در علوم و صنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظامات عالی اجتماعی بر همه جهانیان تفوق داشتند و دیگران از خرمن فیض آنها توشه می گرفتند،خوشه چین آن بودند ، تمدن حیرت انگیز جدید اروپا که چشمها را خیره و عقلها را حیران کرده است و امروز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققین بی غرض غربی، بیش از هر چیز دیگر از تمدن باشکوه اسلامی مایه گرفته است.
گوستاولوبون می گوید:
“بعضیها (از اروپاییان) عار دارند که اقرار کنند که مسلمانان سبب شده اند اروپای مسیحی از حال توحش و جهالت خارج گردد، و لذا آن را مکتوم نگاه می دارند، ولی این نظریه درجه ای بی اساس و تأسف آور است که به آسانی می توان آن را رد نمود… نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییده اسلام، آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، داخل در طریق آدمیت نمود و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بی خبر بودند به روی آنها باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپاییان بودند.”[30]
ویل دورانت می گوید:
“پیدایش و اضمحلال تمدن اسلام از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن، از سال 81 هجری تا 597 هجری، از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیات و تحقیق علمی و علوم و طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود.” [31]
هم او می گوید:
“دنیای اسلام در جهان مسیحی نفوذهای گونه گون داشت. اروپا از دیار اسلام غذاها و شربتها و دارو و درمان و اسلحه و نشانهای خانوادگی، سلیقه و ذوق هنری، ابزار و رسوم صنعت و تجارت، قوانین و رسوم دریانوردی را فرا گرفت و غالبا لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد. علمای عرب مسلمان، ریاضیات و طبیعیات و شیمی و هیأت و طب یونان را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و میراث یونان را که بسیار غنی تر شده بود، به اروپا انتقال دادند.
فیلسوفان عرب مسلمان مؤلفات ارسطو را برای اروپای مسیحی حفظ و ضمنا تحریف کردند. ابن سینا و ابن رشد از مشرق بر فلاسفه مدرسی اروپا پرتو افکندند و صلاحیتشان چون یونانیان مورد اعتماد بود. این نفوذ اسلامی از راه بازرگانی و جنگهای صلیبی و ترجمه هزاران کتاب از عربی به لاتین و مسافرتهای دانشورانی از قبیل گربرت و مایکل اسکات و ادلارد باثی به اسپانیا انجام گرفت.”[32]
و هم او می گوید:
“تنها در دورانهای طلایی تاریخ، یک جامعه می توانسته است در مدتی کوتاه این همه مردان معروف در زمینه سیاست و تعلیم و ادبیات و لغت و جغرافیا و تاریخ و ریاضیات و هیأت و شیمی و فلسفه و طب و مانند آنها که در چهار قرن اسلام، از هارون الرشید تا ابن رشد بوده اند، به وجود آورد. قسمتی از این فعالیت درخشان از میراث یونان مایه گرفت، اما قسمت اعظم آن، بخصوص در سیاست و شعر و هنر، ابتکارات گرانبها بود.”[33]
قدر مسلم این است که پدیده ای درخشان و چراغی نورافشان به نام تمدن اسلامی قرنها در جهان وجود داشته و سپس این پدیده نابود و این چراغ خاموش شده است، و امروزمتأسفانه مسلمانان با مقایسه با بسیاری از ملل جهان و مقایسه با گذشته پرافتخار خودشان در حال انحطاط و تأخر رقت باری بسر می برند . (والله المستعان)
نصوص اسلامی دال بر ترغیب به کسب علوم:
پیامبر اكرم(ص) میفرماید: « مَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَطْلُبُ فِيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقًا مِنْ طُرُقِ الْجَنَّةِ وَإِنَّ الْمَلاَئِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا رِضًا لِطَالِبِ الْعِلْمِ وَإِنَّ الْعَالِمَ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِى السَّمَوَاتِ وَمَنْ فِى الأَرْضِ وَالْحِيتَانُ فِى جَوْفِ الْمَاءِ وَإِنَّ فَضْلَ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ الْكَوَاكِبِ وَإِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الأَنْبِيَاءِ وَإِنَّ الأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَارًا وَلاَ دِرْهَمًا وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ ».[34]
(آنکه درراهی رودکه درآن جستجوی علم کند ، خداوند(ج)برایش راهی را به سوی بهشت آسان می کند وهمانا فرشتگان به واسطه ء رضایتی که ازکارش دارند بالهای خودرا برای طالب علم می گستراند ، وهمه کسانی که در آسمان ها وزمین اند حتی ماهی ها دربین آب برای عالم آمرزش می طلبند ، وفضیلت عالم برعابد مانند فضیلت ماه شب چهارده ء مهتابی بر دیگر ستاره هاست واینکه علما میراث بر پیامبران اندو پیامبران درهم ودیناری به میراث نگذاشتند،بلکه علم را به ارث گذاشتند وکسیکه آن را گرفت بهره ء وافر گرفته است)
دراسلام برعلاوه اینکه به خاطرکسب دانش تشویق صورت گرفته ،حتی کسانی را که ازمردم علم را مخفی نگهمیدارند مورد عتاب وسرزنش قرار گرفته اند.[35]
آنجا که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرموده اند:« من سئل عن علم يعلمه فكتمه ألجم يوم القيامة بلجام من النار»[36].
(كسيكه ازوى درباره ء دانشی بپرسند واو آن را بپوشاند (درحالیکه اوآنرا می داند)خداوند(ج)اورا در روز قیا مت توسط آتش ،لگام (دهانهء اسپ)می نماید.
ونیزفرمودند:« نضرالله امرأ سمع منا شيئاً فبلغه كما سمعه فرب مبلغ أوعى من سامع»[37]
همچنین میفرمایند:« يا أيها الناس تعلموا إنما العلم بالتعلم والفقه بالتفقه ومن يرد الله به خيرا يفقهه في الدين»[38]
نیزفرمودند:«طلب العلم فرضیه علی كل مسلم »[39]
وهمچنان مقوله مشهور است :« اطلبوا العلم من المهد الی اللحد »[40] (اين مقوله که برخی ها آنرا حديث گفته اند؛ اگرچه از منظر سند و روایت موضوعی بوده اما از نظر محتوا دارای مفهوم و معنای خیلی گسترده است. من این سخن را از دانشمند معزز عالم پر افتخار جهان اسلام محترم مفتی محمد تقی عثمانی شنیدم که وی از والد بزرگوار خویش مولانا محمد شفیع عثمانی رحمه الله این نقل می نمود: که این حدیث از نظر سندی و حدیثی موضوعی است اما از منظر محتوی این مقوله خیلی پراهمیت و مهم است.) (نویسنده: کوثر)
و«بالتعلیم أرسلت. »[41]
و«انما بعثت معلما»[42]
ومانند اين ها صدها احادیث دیگر واقوال بزرگان اسلام ….
مجموعه این تأكیدهای مكرر از جانب خداوند متعال و اولیای دین مبین اسلام است كه توانست در زمانی كوتاه، از مردمی بدوی و نیمه وحشی، آن هم از سرزمینی خشك و سوزان و فراموش شده، فرهنگ و تمدنی علمدار ایجاد كند؛ اما علمی متعهد و جهتدار به سوی كانون هستی و كمال مطلق و در پرتو این تازیانههای فرهنگی بود كه جنبش علمی درگرفت و مسلمانان علاوه بر خوشهچینی از خوان گسترده معارف دینی و غوص در ژرفای آن، در راستای عینیت بخشیدن به آموزههای بلند دین مبین اسلام، مبنی بر ضرورت آشنایی با دستاوردهای علمی سایر ملل و اخذ دانش ایشان، به هر سو شتا فتند.
خداوند متعال در این باره فرمود:
« فَبَشِّرْ عِبَادِ (17) الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ»[43].
چنانچه مشهور است: «اطلبوا العلم ولو بالصین.»[44]
بدینسان بود كه عصر ترجمه آغاز شد. علوم زمان از هر نقطه و با هر زبان به جهان اسلام منتقل گشت. جهان اسلام كانون علم شد و به صورت نخستین بانك اطلاعات جهان و چهارراه علمی بینالملل در صحنه تمدن بشری ظاهر گشت؛ تا آنجا كه اگر مسلمانان نبودند ارتباط علمی غرب جدید با غرب كهن قطع می شد.
از قرن پانزدهم تا قرن هفدهم میلادی در تاریخ اروپا به رنسانس معروف است كه لفظاً به معنای ظهور یا تولد دوباره است. این تولد دوباره چیزی جز بازیافت ادب و اندیشه یونان باستان نبود كه البته اسلام در حفظ و توسعه و انتقال بخش وسیعی از آن نقش اساسی داشت.
به عبارت دیگر:
تحقق علم جدید، به نحوی كه درخلال رنسانس و به ویژه قرن یازدهم / هفدهم صورت بست، بدون وجود ترجمههایی كه در قرون پیش عمدتاً در اسپانیا و گاهی در سیسیل و سایر بخشهای ایتالیا از زبان عربی به لاتینی انجام شده بود، ممكن نبود.
به عنوان نمونه:
بدون طب ابن سینا یا ریاضیات عمرخیام و یا نورشناسی ابنهیثم علوم طبی و پزشكی وریاضیات و نورشناسی در غرب نمیتوانست آنچنان كه اینك پدیده آمده و بالیده است پدید آید ورشدكند.[45]
همين غربيان، قرنها بعد انديشههاي ناب دانشمندان مسلمان را در تاريخ بهنام خود ثبت کردند. يکي از حوزه هايي که از اين سرقت علمي مصون نمانده قلمرو علوم تربيتي ب هطور عام و حوزه برنامه درسي به طور خاص است. سالها ست که دانشجويان برنامه ريزي درسي در مقاطع مختلف مشغول فراگرفتن نظرياتي هستند که عمدتاً در کتب ترجمه شده از منابع غربي يافت ميشود. حالي که بسياري از گفتمانهايي که به نام دانشمندان غربي نظير ديوئي، آيلار، آکويناس و امثال ايشان در کتب درسي درج شده گرته برداري صرف از آراي دانشمندان مسلماني است که گاه نهصد يا هزار سال پيشتر در آکادمي هاي زمان خود مشغول تدريس جزئيات آن بودهاند.
نتیجهگیری وجمع بندي:
این مطلب جای تردید نیست که مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجاب آفرين را پشت سر گذاشته اند، نه از آن جهت که در برهه ای از زمان حکمران جهان بوده اند و به قول مرحوم ادیب الممالک فراهانی” از پادشاهان باج و از دریا امواج گرفته اند ” – زیرا جهان حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی به زور خود را بر دیگران تحمیل کرده اند و طولی نکشیده که مانند کف روی آب محو و نابود شده اند بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنه گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعلدار بشر بود و حتی اکنون نیز یکی از حلقه های درخشان تمدن بشر به شمار می رود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود می بالد. لذاميتوان خلاصه گفت: یكی از مهمترین رمزهای اصلی ظهور و شكوفایی تمدن بزرگ اسلامی تأكیدهای مكرر دین مبین اسلام، پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت واصحاب او(رضي الله عنهم) بر ضرورت تعلیم و تعلم و توسعه علمی (یا جنبش نرمافزاری)، به عنوان نخستین و مهمترین بخش زیر ساخت تحولات خرد و كلان انسانی و اجتماعی است.
شکوفايي تمدن اسلامي بيشاز تمدن يونان بود و همين مسلمانان به مراتب بيشتر از يونان، جهان غرب را تحت تاثير قرار دادند. کسي تا به حال درباره نزديکترين همسايگان اروپا آنهم در قرون وسطي – يعني مسلمانان- که در مدت هشتصد سال پيشرو جهان متمدن بودهاند؛ سخن نگفته است. از آموزش و برنامههاي درسي و نظامهاي يادگيري در غرب زياد گفته و شنيده شده ولي کسي حتي از دين اسلام، ابن سيناها ،غزالي ها، خواجه نصيرالدينها ،و علماي پيشرو در اين زمينه که قرنها قبل ازغربيان، بنيانگذار بديعترين نظريات و روشهاي آموزشي بودهاند، نام نبرده است. در واقع اسلامباني حرکت عظيمي در گسترش و تحول دانش، ايجاد مدارس، توليد دانش، و منابع آموزشي و پرورشي مدرسان و متفکران اسلامي شد.[46]
1- آل اسحاق خوئینی، علی، اسلام از د ید گاه دانشمندان جهان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370ص 78.
2 – ارسلان، شكیب، تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا، ترجمه دوانی، علمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1370ص112.
3 – حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضتهای فكری ایرانیان، تهران، انتشارات آفتاب حقیقت، چاپ دوّم، 1363ص120
4 – گوستاولوبون، ، تاریخ تمدن اسلام و عرب، تهران، انتشارات كتابفروشی اسلامیه تهران ص173.و دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه آریانپور و دیگران، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1378ص115.
5- رزینكوب، عبدالحسین، كارنامه اسلام، تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ پنجم، 1376 ص155.
6- صبري، مصطفى / موقف العقل والعلم والعالم من رب العالمين/ ط: إحياء التراث 1401ه ـ ص168 .
7 -شریف، م، منابع فرهنگ اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1354ش،ص98، و ساتن، جرج، تاریخ علم، جلد اوّل، تهران، انتشارات فرانكلین، چاپ سوم، 1364ص170 .
8 – دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه آریانپور و دیگران، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1378 ج 11، ص 147 و 317
9 – شبلی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه ساكت، محمدحسین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوّم، 1370ص 89.
10 – گویادر، پرفيسور استانيسلاس، سازمانهای تمدن امپراطوری اسلام، ترجمه سيد فخرالدين طباطبائي جلد اول، تهران: زرين نگار پويا، چاپ اول/ 1379ص 50.
11- زماني ، مصطفي ، اسلام و تمدن جديد، تهران: کتابخانه صدر، ۱۳۴۸ ص. ۲۸۴
12- همان، ص 288.
13- همان، ص 286.
14- زماني ، مصطفي ، اسلام و تمدن جديد، تهران: کتابخانه صدر۱۳۴۸ ص 240.
15 – سورة العلق أية 1-5
16 – صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، جلد اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوّم، 1357.ص 55
17 – سارتن، جرج، تاریخ علم، جلد اوّل، تهران، انتشارات فرانكلین، چاپ سوم، 1364ص203 و قربانی، زینالعابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوّم، 1371.ص 43
18 -صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، جلد اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوّم، 1357.ص 155 وقربانی، زینالعابدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوّم، 1365ص 56
19 – جهان بینی علمی – نوشته برتراند راسل – ترجمه حسن منصور – چاپ سال 1351- اقبال، محمد، احياء فكرديني دراسلام ترجمه احمد أرام انتشارات پايا بي تا ص18.
20- محنك، كاووس، سیر تفكر علمی در نزد مسلمانان، تهران، فصلنامه سیاست علمی و پژوهشی، تابستان 1372 – ص 45، و صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، جلد اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوّم، 1357ص178.
21 – محنك، كاووس، سیر تفكر علمی در نزد مسلمانان، تهران، فصلنامه سیاست علمی و پژوهشی، تابستان 1372. ص 80 . ومطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، دفتر نشر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، 1362.
22 – رزینكوب، عبدالحسین، كارنامه اسلام، تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ پنجم، 1376.صص 67تا71 ، نصر، سیدحسن، تمدن و علم در اسلام. ص 32.
23- متز، آدامز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ دوّم، 1364ص 105.وحقیقت، عبد الرفیع، تاریخ نهضتهای فكری و ایرانیان، ص 158 .
24- نصر، سیدحسن، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه اسعدی، مرتضی ص44.
25 -صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ج 1، ص63 ، هونكه، زیگرید، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه رهبانی، مرتضی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361ص78
26 -دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 4، بخش اوّل عصر ایمان، رزینكوب، عبدالحسین، كارنامه اسلام، تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ پنجم، 1376، ص 70- 71، متز، آدامز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج 1 ص 77، لوبون، گوستاو، تمدن اسلام وعرب، ص 113.
27- نصر، سید حسن، علم و تمدن در اسلام، ص 55
28 -همان، ص 63. و – قربانی، زین العابدین، همان، صص 69-68
29 – همان مراجع قبلي و مطهری، شهید مرتضي ،خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، دفتر نشر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، 1362 ص 146
-[30] لوبون، گوستاو ، تاریخ تمدن اسلام و عرب، صفحه 751 همچنان مولفان متعددی به این نكته تاكید كرده اند از جمله: شلبی،احمد، تاریخ آموزش در اسلام، لوبون، گوستاو، تاریخ تمدن اسلام و عرب، متز، آدامز، تمدن اسلامي ، وقربانی، زین العا بدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص 53.
31- دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 11، ص 147 317.
32 -همان ، صفحه 319 و 320
33- همان ، صفحه 322
34- السجستاني، أبو داود سليمان بن الأشعث، سنن أبي داود ناشر: دار الكتاب العربي ـ بيروت. ج 3 ص 354
35- كامگار، جميل الرحمن، تاريخ معارف افغانستان، نا شر: بنگاه انتشارات ميوند كابل 1387 ص7 -2
36- القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله، سنن ابن ماجه، ناشر: دار الفكر– بيروت ج1ص98
37- القاسمي، جمال الدين الدمشقي، العلامة، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث ج1ص11 بروایت ترمذی وابوداؤد
38 – البخاري، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله الجعفي، الجامع الصحيح المختصر، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت
الطبعة الثالثة ، 1407 – 1987ج1ص37
39 – البيهقي، أبو بكر أحمد بن الحسين، شعب الإيمان، ناشر ، دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة الأولى، 1410 ج2ص253رقم الحدیث1663
40- رضا، محمد رشيد بن علي (المتوفى : 1354هـ) مجلة المنار ، رقم الجزء8 ورقم الصفحة379 قاهره بروایت بیهقی وابن عدی
41- البغدادي ، الخطيب ، الفقيه والمتفقه الجزء الاول الصفحه 34 بيروت دارالنشر ج1ص37 رقم الحدیث34.
42 – : مجلة البحوث الإسلامية – الرئاسة العامة لإدارات البحوث العلمية والإفتاء والدعوة والإرشادشماره23ص274 بروایت سنن الدارمی و ابن ماجه.
43- سوره الزمر آیه 18
44 – رضا، محمد رشيد بن علي (المتوفى : 1354هـ ) ، مجلة المنار رقم الجزء8 ورقم الصفحة379 قاهره بروایت بیهقی وابن عدی. (این مقوله را برخی حدیث گفته اند اما اشتباه است زیرا در حدیث هیچ اصل ندارد.)
45 – نصر، سید حسن، جوان مسلمان و دنیای متجد د،، ترجمه اسعدی، مرتضی ، ص 11
46- همان ص13 -1
مطلب قبلی
مطلب بعدی