اخلاق نبوی در جلب محبت
جلب محبت خیلی ساده؛ اما دانستن راههای آن هم خیلی مهم؛ پس بیایید در جلب محبت کوشا بوده و تلاش بر این نماییم تا هیچ دلی از ما نشکند و همه را باخود داشته باشیم و همین است همدلی اسلامی!
وقتی رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وسلم) میخواست از حدیبیه به مدینه بازگردد دخترک حضرت حمزه (رضی الله عنه) به دنبال آنحضرت (صلى الله علیه وسلم) افتاد. حمزه در غزوه احد شهید شد و دخترش تنها در مکه یتیم باقی ماند.
دخترک، رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را صدا میزد و میگفت: عموجان عموجان! و حضرت علی (رضی الله عنه) با همسر گرامیاش فاطمه دختر پیامبر نیز در کنار وی حرکت میکردند؛ از این رو علی آن را برداشت و به فاطمه داد و گفت: دختر عمویت را بردار و فاطمه آن را برداشت.
وقتی زید او را دید یادش آمد که وقتی به مدینه هجرت نمودند پیامبر (صلى الله علیه وسلم) بین او و حمزه عقد اخوت و برادری بسته است؛ لذا زید آمد و گفت: این دختر، برادر زاده من است و من بیشتر به او سزاوارترم.
باز جعفر آمد و گفت: این دختر عموی من است و خالهاش همسر من است؛ یعنی («اسماء» دختر «عمیس» همسر وی بود) و من به وی سزاوارترم.
علی گفت: من او را برداشته ام و او دختر عموی من است.
چون آنحضرت اختلاف آنها را مشاهده کرد برای خالهاش حکم نمود و او را به جعفر داد تا از وی کفالت نماید و فرمود: «خاله به منزله مادر است.»
باز بیم آن داشت تا مبادا علی و زید، بهخاطر این که دخترک را از آنها گرفته است ناراحت نباشند؛ از این رو برای تسلی علی گفت: «تو از من هستی و من از تو ام.»
و همچنان به زید گفت: «تو برادر و مولای ما هستی.»
و باز رو به جعفر کرد و گفت: «تو به شکل و اخلاق من شباهت داری.»
پس ببین چه قدر در شستشویی دلها و جلب محبت آنان ماهر و حکیم بود، دل همه را به دست آورد و قلب هیچ کس را نشکاند.
منبع: استمتع بحیاتک
تألیف: دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی
مترجم: محمد حنیف حسین زایی