جهان بینی اسلامی
جهان بینی اسلامی یا جهان بینی الهی عبارت از: تصور و شناختی است که برگزیدگان خدا و رهبران بزرگ عالم بشریت که جماعت پاک انبیاء (ع) میباشند از طریق وحی که همان ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با خداوند است به بشر معرفی کردهاند که طبیعیترین و فطریترین راه درک حقایق بوده کاملاً علمی و مطابق با عقل و فطرت سلیم است و تنها راه نجات و سعادت انسانیت میتواند باشد که با اطمینان کامل مسائل زندگی خویش و موقعیت خود را در این جهان هستی درک کند و از سرگردانیها و مشکلات مادی خود را رهانیده و بسعادت هر دو جهان نائل گردد. این جهان بینی چونکه از وحی الهام میگیرد و منبع آن ذات خداوندیست، ارزش اینرا دارد که انسان آنرا پذیرفته، زندگی عملی خویش را در سایه آن سپری کند زیرا تنها جهان بینی است که به زندگی معنی میدهد و هدف آمدن و رفتن بشر در جهان هستی را مشخص ساخته به انسان نیرو میدهد، آرمانساز و شوقانگیز است، به حرکتهای اجتماعی و انسانی تقدس میبخشد، انسان را مسئول و متعهد میشمارد همه و همة این صفات همچنانکه ذکر شد جزء لاینفک این جهان بینی توحیدی میباشد، پس سزاوار است که انسان فهمیده و صاحب خرد بآن توجه کرده، بهترین راه سعادت و نیکبختی را بپذیرد که یقیناً همان راه قرآن و اسلام است، قرآن در این باره میفرماید:
فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿١٧﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (الزمر: 17- 18)
«بشارت بده بندگانی را که سخن را گوش کرده بهترین آنرا میپذیرند».
اینک به بررسی خلاصهای از رؤوس مطالب این جهان بینی میپردازیم:
الف ـ جهان یک آفریده است، و بمشیت و عنایت الهی نگهداری میشود اگر لحظهای عنایت الهی از جهان گرفته شود نیست و نابود میگردد. جهان عبث و بیهوده آفریده نشده، بلکه هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و آنچه در آن است در کار بوده و نظام موجود، نظام حق و موجودات آن با نظمی هماهنگ بطرف یک مرکز، تکامل مییابند در هر ذره از ذرات جهان دلائلی بر وجود خدای حکیم دیده میشود و خداوند به همه چیز آگاه و بر همه چیز تواناست، نظام جهان براساس اسباب و مسببات برقرار شده و اراده و مشیت الهی بصورت سنت و اصل کلی در جهان جریان دارد فاعل حقیقی و مختار کل، خداوند است تمام خواص اشیاء و فعل و انفعالات شیمیائی معلول اراده خداوند بیهمتا و غیرمادی میباشد که از ادراک و حیطه نظر ما خارج و بر همه چیز بصیرت دارد.
لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ (الأنعام: 103)
«چشمها به ادراک خداوند قادر نیستند، و او چشمها را میبیند».
پس هر چیزی را با وسائل مناسب خویش میتوان دید و دریافت. وسیله و شناخت وجود خداوند همان آثار اوست، که از راه تعقل و معرفت قلبی در صورت سلامتی فطرت حاصل خواهد شد، اما با وسائل مادی همچنانکه در بحث جهان بینی مادی صحبت شد، عقل از ادراک جهان ماوراء ماده قاصر و آن را نخواهد دید بلکه حتی در جهان ماده خیلی نیروهای کشف شده هست که آنها را نمیبینیم مانند نیروی الکتریسیته، قوه مغناطیسی، نیروی جاذبه و نیروهای موجود مانند روح و عقل و عاطفه را نیز هنوز نشناختهایم و ندیدهایم اما قابل انکار نیستند بلکه عقل ما از طریق آثار به این اشیاء پی برده و آنها را قبول دارد همین سان نظم بدیع و قوانین محکم و آثار شگفتانگیز پدیدههای جهان، دلیل قاطعی بر وجود خداست. دانهای که ازدل خاک سر برمیدارد، نطفهای که در رحم بسته میشود، شب و روزی که با نظم و هماهنگی در جریانند، عالم ستارگان، حرکات کیهانها با نظم و ترکیب خاصی که در جریانند، دیدههای کوچک و بزرگ دیگر همه و همه از قدرت و خلاقیت ذاتی واحد و یکتا، حکیم و با اراده صحبت میکنند زیرا که ماده بیجان و بیاراده صلاحیت خلق اینها را ندارد بلکه خودش مقهور نیروی دیگریست، اما همه اینها را کسانی میتوانند دریابند که از بعد مادیت و عینک مخصوص مادی خویش نظر را فراتر گرفته، حقایق را آنچنانکه هست، ببینند و کسانی هدایت مییابند که در آنها حس تقوی و خداترسی و فطرت سلیم باشد: ﴿هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾ {هدایت است برای متقیان} اما کسانی که در بند اسارت جبر جامعه و تاریخ و ایدئولوژی مادی زندگی میکنند موفق به درک این حقایق نخواهند شد.
ب ـ اما انسان با قبول مطالب علمی و مسائلی مربوط به مغز و سلسله عصبی و مسائلی از این قبیل، حقیقت و هویت واقعی انسان در جنبه دیگری از وجود او میباشد که همان روح یا نفس است که نفخهایست الهی و غیر مادی. شخصیت واقعی انسان همان حقیقت ثابت و مجرد از ماده میباشد که پس از متلاشی شدن جسم انسان نیز باقی میماند و در عالم دیگر به سرنوشت بد و خوب خود خواهد رسید زیرا، مسئول و متعهد و آگاه و دارای شرافت و کرامت ذاتی است. لذا شایسته است مسئول تربیت و تکمیل خود و اصلاح جامعه خویش باشد. انسان در این جهان بینی مقام شامخ و بالائی دارد، توانائی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت گمارد و هم میتواند به اسفل السافلین سقوط کند چنانچه خداوند میفرماید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴿٤﴾ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين (التین: 4- 5).
«ما انسان را در بهترین صورت و قوام خلق کردیم سپس او را به اسفل السافلین سقوط دادیم».
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ (الإسراء: 70)
«ما انسان را مکرم آفریدیم و بر خشکی و دریا مسخرش ساختیم».
مرتب از توان و شرافت انسان سخن میگوید انسانی که خلیفه خداست، و از روح خدا، انسانی که مورد سجده ملائکه قرار گرفت، انسانی که بتمام حقائق آشنا شد، انسانی انتخاب شده و برگزیده نه تصادفی، هر آنچه در زمین است برای او و برای خدمت به او خلق شدهاند.
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (البقرة: 29).
«اوست كه همه آنچه را در زمين است براى شما آفريد».
و خود او برای خدمت و اطاعت و عبادت خدا خلق شده جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او، خودی نمییابد و اگر خدای خود را فراموش کند، خود را فراموش میکند، نمیداند که کیست؟ و برای چیست؟ چه باید بکند و کجا باید برود؟
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ (الحشر: 19)
«مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خداوند آنان را از خودشان فراموش گردانید».
بنابر آنچه گفته شد، از نظر این مکتب و این جهان بینی توحیدی، انسان موجودیست برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیم ملکوتی و نیم مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا، مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز و بسوی قوت و کمال سیر میکند اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمیگیرد، حق بهرهگیری مشروع از نعمتهای خدا باو داده شده ولی در برابر خدای خویش وظیفه دارد و در صورت اعراض و عدم انجام وظیفه در صف بهائم و چهارپایان قرار میگیرد و حتی از حیوان درنده نیز بدتر خواهد شد.
أُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ (الأعراف: 179).
«ايشان مانند چهارپاياناند بلكه ايشان گمراهتراند»
خلاصه اینکه انسان در این جهان بینی ارزش و اهمیتی بسزا دارد خلاق و آزاد است و برخلاف مکتبهای مادی و ایدئولوژیهای شیطانی که انسان را موجودی تصادفی که از اجتماع تصادفی اتمها بوجود آمده باشد و بیهدف و غیرمسئول باشد، معرفی نمیکند بلکه باید جهان را بنا کرده، قسط و عدالت را در آن جایگزین کند.
هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا (هود: 61)
«اوست كه شما را از زمين آفريد، و آبادى آن را به شما واگذاشت!»
ج ـ همچنین این جهان بینی میگوید که این دنیا، خانه امتحان است، میزان و مقیاس حقیقی اعمال نتایجی است که در جهان دیگر آشکار میشود و آن پس از انقضای این جهان، و مهلتی که به او داده شده است معلوم خواهد شد و زندگی جاودانه آنجاست.
وَمَا هَـٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (العنکبوت: 64)
«زندگی دنیا مثل بازیچهای بیش نیست و زندگی جاودانی در روز قیامت و آخرت است اگر انسانها درک داشته باشند و بفهمند».
لذا در قیامت روح انسان بار دیگر با جسم ترکیب میگردد و تولدی نو مییابد و انسان همانگونه که در دنیا بود در جهان آخرت زندگی نو آغاز میکند.
در این جهان بینی، دیگر انسان توحیدی از آینده وحشت ندارد زیرا که آینده از آن اوست، و تکامل و حرکت بسوی زندگی جاودانی در انتظار اوست، برخلاف بینشهای مادی که آیندهای مبهم و پوچ دارند، نیستی و نابودی در سر راه بشر آرزوهای او را بنابودی میکشاند و چه انسانهائی که در این ناامیدی خودکشی میکنند یا به موادمخدر و تسکیندهنده پناه میبرند اما سکون و آرامش ندارند زیرا که سیر انسان در این مکتب از خاک بسوی خاک است نه اینکه از خاکدان طبیعت پرواز کرده بطرف طبیعت هستی کل که ذات خدا است رهسپار گردد.
إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَاهَا (النازعات: 44).
«نهايت آن به سوى پروردگار تو است».
همانا آخر کار و انتها بطرف خداست.
إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (البقرة: 156)
«ما از آنِ خدائيم و به سوى او بازمىگرديم!».
اینجاست که معیارها و واژههایی مانند خودسازی، جامعهسازی، تعهد، مسئولیت، شهادت، شهامت، شرافت، انسانیت و … از این قبیل در این بینش توحیدی معنی پیدا میکند زیرا که انسان از نفخه الهی است و بازگشتش به آنجاست. پس باید مثبت فکر کند و مثبت عمل نماید و امیدوار باشد اما نابودی و پوچی هیچ محل و جائی در اینجا ندارد زیرا که در قیامت همه چیز عیان و ظاهر میشود.
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا (آل عمران: 30)
«آنروز هر نفسی آنچه کرده، حاضر میبیند».
بگفتة مولانا رومی:
در قیامت هر نهان پیدا شود هم ز خود، هر مجرمی رسوا شود
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿٧﴾ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (الزلزلة: 7- 8).
ترجمه: پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند! * و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند!».
این بود خلاصهای از تفسیر و تحلیل جهان بینی از جهان هستی و نقش انسان در آن، و روشن شد که تمام معیارهای خوبی و تکامل و تحرک در این جهان بینی دیده میشود. طرز فکریست کامل و جامع الاطراف که تمام جوانب هستی را در برگرفته، هیچگونه نقصی در آن دیده نمیشود و در سایه این جهان بینی است که میتوانیم تفسیر درست و صحیحی از جهان و انسان و هستی بدست آوریم همچنانکه از مشخصات بارز آن آزادی انسان از قید هر نوع حکومت غیر خدائی در زمین و اعتقاد کامل به توحید ذات احدیت میباشد، توحیدی که تمام ارزشها و قوانین ساخته انسان را بیهوده و مردود دانسته، حاکمیت و اطاعت را فقط از آنِ خدای واحد میداند و تمام حلقههای عبودیت غیر خدائی را که نشانه ذلت و پستی و یا پایمالکننده حیثیت و شرف انسانی است، از بین میبرد، همچنین وجود هیچ موجودی را عبث و بیهوده نمیداند بلکه در خلقت هر موجودی حکمتی نهفته است، و هیچ چیزی بیهدف و تصادفی نیست. اکنون که مشخصات و وجه امتیاز این جهان بینی برای ما روشن شد و فهمیدیم که زندگی سعادتمندانه و آزادی و شرافت انسان فقط در این جهان بینی موردنظر قرار گرفته، لازم است که به نظام زندگی و نتائج و ثمرات این جهان بینی که همان ایدئولوژی است، اشاره کنیم تا روشن شود که آیا این بینش در زندگی عملی انسانها برنامهای دارد یا خیر؟ و چه تفاوتی با ایدئولوژی مادی دارد.
در این نظام زندگی، عقیده و عمل چنان ارتباط نزدیکی دارند که انفکاک آن باعث از بین رفتنشان میشود و باید این هماهنگی و ارتباط همیشه محفوظ بماند همچنانکه وقتی بقرآن مراجعه میکنیم میبینیم، هرجا ذکر عقیده و ایمان شده عمل نیز دنبالش آمده.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (البقرة: 277، يونس: 9 ، هود: 23، الكهف:30، و107، مريم:96، لقمان: 8، فصلت: 8، البروج: 11، البينة: 7).
«كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند».
یعنی عمل و ایمان یا به الفاظی دیگر عقیده و شریعت از یکدیگر تفکیکناپذیرند یا ایمان کامل و یا هیچ. اینک نظری اجمالی به نظام زندگی (ایدئولوژی) این جهان بینی میافکنیم.
الف ـ نظام سیاسی
در این جهان بینی چونکه خالق و مالک خداوند است و زمین و آنچه در آن هست از آنِ خداست، طبیعی است که حق حاکمیت و قانونگذاری نیز به ذات خداوند ارجاع میشود لذا نظام سیاسی آن بر همین اصل یعنی حاکمیت الله پیریزی میشود جائی برای حاکمیتهای موجود بشری اعم از حاکمیت فردی، طبقهای، خانوادهای و یا همه افراد روی زمین وجود ندارد حکمی جز حکم خدا و قانون خدا رسمیت ندارد.
إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّـهِ (الأنعام:57، يوسف: 40، 67)
«حكم تنها از آن خداست».
يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شَيْءٍ ۗ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّـهِ (آل عمران: 154)
«میپرسند که آیا برای آنها حق در تعیین امر و قانون هست، بگو: قانون و امر مخصوص خداست».
همچنانکه ملاحظه میکنید نظام سیاسی این مکتب بر پایه توحید خالص بنا شده و نحوه حکومت آن «خلافت» که همان جانشینی خداوند است، میباشد بمعنی اینکه خلیفه اجراکننده اوامر خداوند در روی زمین است، و باید قوانین الهی را اجرا کند، در غیر اینصورت حق خلافت ندارد و معزول میگردد.
و همه مردم در رسیدن به این حق و این مقام مساوی هستند و کسی جز به لیاقت و تقوی برتری ندارد و تا زمانی که خلیفه و رهبر در چهارچوب شریعت رفتار میکند بر همه افراد امت اطاعتش لازم است. و در مقابل، دولت و رهبر اسلامی نیز موظف است در مقابل مردم جوابگو باشد و فضائل اخلاقی را گسترش داده عدالت و قسط را در جامعه پیاده بکند و در رفع نیاز مردم و تأمین امنیت آنان کوشیده هرگونه تعدی و ظلم وستم را از بین ببرد و آزادی مردم را تأمین کند از مستضعفین جهان حمایت کرده با زورگویان و ستمگران به پیکار برخیزد، و در صورت کوتاهی در این حقوق پیش خداوند و مردم مسئول و جوابگو میباشد، همچنین شخص خلیفه با بقیه مردم در برابر قانون مساوی و برابر بوده و هیچ نوع امتیازی ندارد، همچنانکه مشاهده میگردد در این نظام دمکراسی و آزادی بتمام معنی دیده میشود زیرا تمامی افراد شاهد و گواه میباشند و باید در صحنه باشند و این حق طبیعیشان هست، و مبارزه با این حق یعنی مبارزه با حق حیات، در چنین نظامی است که استعدادها شکوفا میگردد و همه مردم احساس مسئولیت کرده در بهتر ساختن کشور و ارشاد مردم و رهبران کوتاهی نخواهند کرد.
ب ـ نظام اقتصادی
این نظام بر این اصل استوار است که مالک اصلی خداوند است، و مالکیت انسان، نیابت از ذات خداوند میباشد. پس باید طبق دستور مالک رفتار کند و در غیر اینصورت مالکیتش نادرست و متخلف بشمار میآید و همه انسانها در استفاده از نعمتهای خداوند مساوی هستند، از زمین و آنچه در آن هست همه بطور مساوی حق بهرهبرداری دارند و هیچیک از افراد بشر هیچگونه امتیازی بر سایر افراد ندارد. فردی یا طبقهای یا خانوادهای حق انحصار و ممانعت دیگران را ندارد و نیز وسائل کسب روزی و طریق زندگی برای همه برابر است، و در نتیجة کار و کوشش است که مالکیت بوجود میآید، مالکیت محترم شمرده شده و حق طبیعی هر فرد انسان است. تفاوت رزق و روزی که براساس قدرت کار و استعداد بوجود میآید طبیعی و فطری میباشد و کسی حق ضبط و مصادره آنرا و یا مبارزه با آن را ندارد بشرط اینکه عاملی دیگر که در آن استثمار و زورگوئی با سوءاستفاده باشد دیده نشود. منابع عمومی و اشیائی که برای بوجود آمدن آنها کار تأثیری ندارد و خدادادی هستند مال همه است، تمام انسانها حق استفاده مشترک از آنها را دارند مانند نباتات زمینی، آب و هوا، حیوانات صحرائی و دریائی، معادن عمومی و … هیچکس حق انحصار آن را ندارد. همچنین املاک خصوصی نباید مهمل گذاشته شوند بلکه یا شخص خودش از آنها استفاده کند و یا بدیگری واگذار نماید و در غیر اینصورت پس از سه سال جزء موات بشمار میآید و دولت اسلامی از شخص سلب مسئولیت میکند. همچنانکه ذکر شد، مالکیت خصوصی محترم و حق طبیعی انسان است، البته زمانیکه ثابت شود از طریق مشروع بدست آمده و اما اگر ثابت شود مالکیت از طریق غیرشرعی و غیرقانونی بدست آمده و شرائط اسلامی در احراز آن رعایت نشده مالکیت آن سلب میگردد. لذا هر عملی که به دیگران زیانی داشته باشد و یا به افراد جامعه ضررهای مادی و اخلاقی وارد سازد آن عمل و طریق کسب از نظر شرع حرام و فرد مؤاخذه خواهد شد. لذا فروش انواع مشروبات الکلی، موادمخدر، عمل روسپیگری، رقاصی، قماربازی، رباخواری، احتکار، معاملات زیانآور و خلاصه هر عمل که در آن ضرر و ضرار باشد یعنی هم امکان ضرر به خودش و هم به دیگران در آن باشد از نظر شرع حرام است و مرتکب آن، هیچگونه صیانت قانونی ندارد و مالکیتش لغو میشود. خلاصه اینکه نظام اقتصاد اسلامی نه جنبه سرمایهداری دارد و نه جنبه سوسیالیستی، زیرا نه آن مفاسد و بیبند و باری نظام سرمایهداری در آن دیده میشود و نه آن زور و ظلم و اجحاف و دیکتاتوری و سوسیالیستی، بلکه راهی است طبیعی و فطری که نه حق فرد را ضائع میکند و نه به فرد اصالت میدهد و نه بجامعه، بلکه بین فرد و جامعه راه آشتیپذیری و فطری را انتخاب کرده که هم مصالح جامعه در نظر گرفته شود و هم مصالح فرد و هیچ کدام فدای دیگری نشود، بفرد اجازه نمیدهد که از هر راهی بخواهد ثروت جمع کند خصوصاً زمانیکه به ضایع کردن حق دیگران منجر شود و نه اینکه حق مشروع و صحیح او را میگیرد. همچنین به تمام صاحبان ثروت لازم گردانیده که از زیادی اموال خود هر سال یک بار از هر چهل تومان یک تومان و از محصولات، عشر آن را بپردازد. و در صورت کوتاهی در این فریضه دولت آنها را بازخواست خواهد کرد و این بعنوان زکات و عشر اسلامی محسوب میشود.
ج ـ نظام اجتماعی
مبنای نظام اجتماعی در این ایدئولوژی بر وحدت و برابری تمام انسانهای روی زمین هست. به این معنی که همه از آدم و آدم از خاک خلق شده و در ابتدا ملت واحد بودند که بعللی پراکنده شدند و در نتیجه ملیتها و زبانهای مختلف و رنگهای مختلفی بوجود آمد اما این اختلافات دلیل برتری یا پستی نیستند بلکه همه اینها طبیعی و قابل قبول، اما برتری فقط در تقوی و خداترسی است و هر شعاری که براساس ملیت و امتیازات خانوادهای باشد، مردود و جزء جاهلیت بشمار میآید و پیام اسلام به تمام آزادگان جهان این است، که
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ (الحجرات: 13).
« ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم سپس گروه گروه و قبیله قبیله کردیم بخاطر معرفت و شناسائی. همانا بهترین شما، متقیترین شماست».
لذا همه برادر و برابر و در حقوق یکسان میباشند.
مواظب باشید بنی نوع خود را بخاطر منافع اهریمنی و پلید خویش از بین نبرید زیرا که بدترین جنبندگان در روی زمین کر و لالهائی هستند که عقل و شعور و فهم ندارند تا حقایق و مسائل انسانیت را در یابند و حتی حقوق دیگران را نادیده گرفته بر آنها ظلم و ستم روا میدارند و آنان بدترین خلق خدا هستند.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّـهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ (الأنفال: 22)
«بدترین جنبندگان در روی زمین کر و لالهائی هستند که عقل و شعور و فهم ندارند».
لذا اسلام در مقابل اندیشههای انحرافی موجود در جهان که بر پایههای نژادی، ملی و قومی استوار است، مبارزه کرده بهترین اجتماع فکری و اخلاقی را که مستند و متکی بر هدف عالی و پاک میباشد جایگزین آن میکند و آن همان عقیده و مرام جهان بینی صحیح توحیدی میباشد.
لذا کسانی که در این اجتماع داخل میشوند مانند دانههای شانه از حقوق متساوی برخوردار و منزلتی یکسان دارند و هر امتیاز جاهلی، لغو و بیاساس قرار میگیرد.
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ
«همانا بهترین شما، متقیترین شماست».
همچنین از مهمترین پایههای این اجتماع، تشکیل خانواده است که اولین کانون اجتماعی بشمار میآید و سلامتی جامعه در دامن خانواده است، زیرا اگر خانواده سالم باشد، جامعه نیز سالم خواهد بود و بالعکس خانواده اگر فاسد باشد جامعه نیز فاسد میگردد. لذا باید بخاطر سلامتی جامعه برای بهتر ساختن و زیستن خانواده سعی کرد و کسانی که با این مسئله مخالفت میکنند در حقیقت میخواهند مسائل اخلاقی و انسانیت را از جهان برچینند و انسانها را مانند حیوانات بار بیاورند که خود مبارزهایست با فطرت و طبیعت بشر، همچنین تعاون و همکاریهای اجتماعی یکی از اصول مهم و نامدار اخلاق عالی است.
وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ (المائدة: 2).
«و بر نيكوكارى و پرهيزگارى با همديگر همكارى كنيد».
باید انسانها در کارهای خوب با همدیگر همکاری داشته باشند. روی این اصل، پیغمبرص میفرماید: «مؤمن نیست کسیکه سیر بخوابد در حالیکه همسایهاش گرسنه است». و همچنین در کنار تعاون، مسئله اصلاح جامعه و بهبود آن نیز نباید فراموش شود بلکه طبق وظیفه اسلامی وصیت به حق و حقیقت همیشه شعار یک فرد مسلمان باید باشد.
وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (العصر: 3)
«و همديگر را به حق سفارش و همديگر را به شكيبايى توصيه كردهاند».
د ـ نظام اخلاقی
در این نظام، مسئله اخلاق رکن عمده را تشکیل میدهد و برخلاف فلسفههای مادی و جاهلی ساخته و پرداخته بشر در تشخیص خوب و بد، خیر و شر، در گمراهی و سرگردانی بسر نمیبرد بلکه خوب و بد از طرف خداوند و رسولش تا قیامت مشخص شدهاند و مربوط به افکار ما نیست. لذا مفاهیم عالی اخلاقی که با فطرت انسان سازگار است تأیید میشود و آنچه فطرت سلیم از آن گریزان است، مردود بشمار میآید و وظیفه جامعه این است که با منکرات و فواحش و زشتی و تباهی مبارزه کرده مروج اخلاقی عالی و خوبیها و نیکیها باشد.
خلاصه اینکه ایدئولوژی اسلامی تمام جوانب زندگی انسان را فراگرفته متضمن رفاه و سعادت و نجات بشریت است و با ایجاد چنین جامعهای نمونه، تاریخ بشریت عوض میشود و حیات در کره زمین در مسیر خاصی قرار میگیرد، بدبختی و زبونیها رخت میبندد و ظلم و ستم از جهان برچیده میشود و دیگر نامی از استعمار و استثمار باقی نخواهد ماند. همچنانکه در صدر اسلام، زمان پیامبراکرم ص و خلفاء راشدین این جامعه نمونه تحقق یافت و نظام قسط و عدالت در همه جای کشور اسلامی حکمفرما شد.
اکنون نوبت آن است که ملتی با این مشخصات قیام کرده، انسانها را از رنج و بلا برهاند و تا تحقق بخشیدن این مفاهیم عالی از پا ننشیند.
به امید پیروزی مستضعفین و رهائی ستمدیدگان، بدست نیروهای مخلص و حاملین واقعی قرآن و اسلام.
______________________________________________
منبع: جهان بینی اسلامی(مولوی عبدالملک ملازاده)
ترتیب کننده: وسیم احمد ادیب